امام علی(ع) صدای عدالت انسانی بذره ، گـر نظـر لطـف بـو تـراب کـند / به آسمان رود و کـار آفـتـاب کـند
| ||
|
یکى از حاضرین گفت در جنگ بدر اگر على چنین بود در عوض ابو بکر هم پهلوى پیغمبر صلى الله علیه و آله نشسته و تدبیر مینمود!مأمون پرسید آیا ابو بکر بتنهائى تدبیر مینمود یا بشرکت پیغمبر و یا اینکه پیغمبر صلى الله علیه و آله بتدبیرات وى نیازمند بود؟آنشخص گفت من پناه مىبرم بخدا اگر یکى از این سه حالت را بپذیرم(10) ! مأمون گفت پس این کناره گرفتن ابو بکر از جنگ و نشستن او در سایبان چه فضیلتى دارد؟اگر تخلف از جنگ و گوشه نشستن موجب فضیلت و افتخار باشد پس خداوند چرا در قرآن از جانبازان و مجاهدین فى سبیل الله تمجید کرده و فرموده است و فضل الله المجاهدین على القاعدین اجرا عظیما (11) . بعد مأمون باسحاق رو نمود و گفت اى اسحاق سوره هل اتى را قرائت کن اسحاق سوره را خواند تا رسید بآیه و یطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا (12).مأمون پرسید این آیات در تعریف کیست؟اسحاق گفت در حق على علیه السلام نازل شده است.مأمون گفت آیا على علیه السلام موقعیکه بمسکین و یتیم و اسیر اطعام مینمود بآنها گفته است که انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاء و لا شکورا (13) ؟ اسحاق گفت چنین خبرى بما نرسیده است مأمون گفت پس مىبینید که خداى تعالى به نیت و سریرت على علیه السلام آگاه بوده و بجهت شناساندن آنحضرت بمردم از یک امر پنهانى و فضیلت باطنى وى خبر میدهد. شنبه 92/2/7 .:. 10:40 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
أفمن یهدى الى الحق احق ان یتبع امن لا یهدى الا ان یهدى فما لکم کیف تحکمون؟ (سوره یونس آیه 35) اگر چه هر یک از استدلالات گذشته در فصول پیشین براى اثبات خلافت بلا فصل على علیه السلام کافى بنظر میرسد ولى براى اتمام حجت و تکمیل مباحث قبلى در این فصل نیز برد پارهاى از دلائل اهل سنت که سستتر از تار عنکبوت است اشاره میشود تا حقیقت امر براى طالبان حق روشن گردد. دلیل یکمـچون ابو بکر نسبت برسول خدا فداکارى کرده و هنگام هجرت با او سفر کرده و مصاحب او و رفیق غار بود لذا از روى در قرآن نام برده شده و این فضیلت دلیل شایستگى او بر خلافت میباشد. رد دلیل فوقـاولا چنانکه در فصل یکم این بخش بثبوت رسید امامت و جانشینى رسول خدا منشأ الهى دارد و امام باید از جانب خدا تعیین شده و بوسیله پیغمبر بمردم ابلاغ گردد همانطوریکه برابر آیه تبلیغ در غدیر خم تعیین و ابلاغ گردیده است. ثانیا مسافرت ابو بکر با آنحضرت طبق قرار قبلى نبوده بلکه تصادفا در راه باو برخورد کرده بود و طبرى در جزء سیم تاریخ خود مینویسد که ابو بکر از عزیمت پیغمبر اطلاعى نداشت . شنبه 92/2/7 .:. 10:38 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
لیس من اذنب یوما بامام کیف من اشرک دهرا و کفر؟ (از قصیده ملا مهر على خویى) چنانکه در فصل یکم این بخش بثبوت رسید موضوع امامت موهبت و منصب الهى است و این مقام بظالمین نمیرسد زیرا خداوند در برابر تقاضاى حضرت ابراهیم که عرض کرد از ذریه من هم امامانى قرار بده فرمود:لا ینال عهدى الظالمین (1) یعنى عهد من (امامت) بظالمین نمیرسد و منظور از ظلم در این آیه تنها ستم بدیگرى نیست بلکه ظلم در برابر عدل و بمعناى وسیع آن بکار رفته است همچنانکه در تعریف عدل میگویند قرار دادن هر چیزى در جاى خود او ظلم نیز قرار دادن هر چیزى در جاى غیر خود میباشد و بالاترین درجه آن شرک بت پرستى بجاى توحید و خدا پرستى است که خداوند فرماید:ان الشرک لظلم عظیم و همچنین فرماید: الکافرون هم الظالمون.و چون خلفاى ثلاثه پیش از اسلام کافر و بت پرست بودند لذا جزو ظالمین محسوب شده و شایستگى امامت را نداشتهاند بر خلاف على علیه السلام که ایمان او از فطرت بوده و لحظهاى بت را سجده نکرده بود چنانکه شیخ سلیمان بلخى از ابن سعد روایت میکند که آنحضرت هرگز در کوچکى بتها را نپرستید و بهمین جهت در باره او گویند کرم الله وجههـلم یعبد الاوثان قط فى صغره و من ثمة یقال فیه کرم الله وجهه (2) . شنبه 92/2/7 .:. 10:36 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
لو ان المرتضى ابدى محله لخر الناس طرا سجدا له (شافعى) در دو فصل گذشته آیات و احادیثى چند در مورد ولایت و فضیلت على علیه السلام از کتب معتبره عامه نقل گردید و هیچگونه استنادى بکتب و مدارک امامیه بعمل نیامد تا حقیقت امر بر همگان روشن شود و جاى مناقشه و مغالطه بر کسى باقى نماند در این فصل نیز بعقیده و نظر شخصى بعضى از رجال و علماى اهل سنت در باره على علیه السلام اشاره مینمائیم. ابن ابى الحدید دانشمند بزرگ معتزلى در اوائل شرح نهج البلاغه چنین میگوید: چه گویم در باره مردى که دشمنانش بفضل و برترى او اقرار کردند و نتوانستند فضائل او را کتمان کنند و کوشش کردند که بهر حیله و تدبیرى آن نور ایزدى را خاموش سازند لذا دست بتحریف حقائق زده و در صدد عیب جوئى در آمدند و در تمام منابر او را لعن کردند و مداحان آنحضرت را ارعاب نموده و بلکه محبوس و مقتول ساختند و از نقل هر گونه حدیث و روایتى که متضمن فضیلت و بلند آوازى او بود مانع شدند!اما هر کارى کردند بر عظمت و علو مقام او افزوده گشت همچنانکه مشک را هر قدر پوشیده دارند عطرش آشکار گردد و آفتاب را با کف دست نتوان مستور نمود و روز روشن را اگر چشمى (در اثر نابینائى) نبیند چشمهاى دیگر آنرا ادراک نمایند.و چه گویم در حق مردى که هر گونه فضیلتى بدو منسوب و او رئیس فضائل و چشمه جوشان آنها است و تمام مناقب را زینت و شرافت باو است و هر کس هر چه از علوم و دانشها اکتساب کرده باشد از خرمن علوم او خوشه چینىکرده است و معلوم است که اشرف علوم و دانشها علم الهى است زیرا شرف علم بشرف معلوم است و این علم الهى از کلمات حکیمانه آنحضرت اقتباس شده و نقل گردیده و ابتداء و انتهایش از او است. شنبه 92/2/7 .:. 10:28 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
امام علی (ع) صدای عدالت انسانی یکی از کتاب های جرج جرداق می باشد که از مهمترین آثار جرج جرداق که آن را در 28 سالگی نوشته و در سال 1958 میلادی انتشار یافت. این کتاب در پنج جلد تدوین گردیده است و انتشار آن به عنوان یک حادثه عظیم در جهان اندیشه اسلامی، نظر بزرگان شیعه و سنی را به خود جلب نمود.
مشخصات:نام نویسنده: جرج جرداق
رمز فایل: www.p30download.com
جمعه 92/2/6 .:. 10:59 عصر .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
آیات نازله در باره على علیه السلام انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (سوره مائده آیه 55) بنا بنقل مفسرین و مورخین عامه و خاصه آیات زیادى (بیش از سیصد آیه) در باره ولایت على علیه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کریم آمده است که نقل همه آنها از عهده این کتاب خارج است لذا ما در اینجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مینمائیم که جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند. 1ـ آیه تبلیغـابو اسحق ثعلبى در تفسیر خود و طبرى در کتاب الولایة و ابن صباغ مالکى و همچنین دیگران نوشتهاند که آیه تبلیغ یعنى آیه 67 سوره مائده یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک...در باره على علیه السلام نازل شد و رسول خدا صلى الله علیه و آله دست على را گرفت و فرمود:من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم و ال من والاه.... (1) چون در باره نزول این آیه و جریان غدیر خم در فصل ششم بخش یکم توضیحات کافى داده شده لذا در اینجا از تکرار آن صرفنظر میشود. 2ـ آیه ولایتـعموم مفسرین و محدثین مانند فخر رازى و نیشابورى و زمخشرى و دیگران از ابن عباس و ابوذر و سایرین نقل کردهاند که روزى سائلى در مسجد از مردم سؤال نمود و کسى چیزى باو نداد،على علیه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آیه انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون (2) .نازل گشت یعنى ولى و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنینى هستند که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکوة میدهند. (اگر چه مؤمنین را بصیغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه میدهند ولى در خارج مصداق واقعى آن منحصر بفرد بوده و على علیه السلام میباشد،بعضى هم گفتهاند چون ائمه دیگر نیز داراى مقام ولایت بوده و اولاد معصومین على علیه السلام میباشند لذا بصیغه جمع قید شده است.) . در آنحال رسول اکرم صلى الله علیه و آله از سائل پرسید آیا کسى بتو چیزى داد؟سائل ضمن اشاره بعلى علیه السلام عرض کرد این انگشتر را او بمن داد (3) . جمعه 92/2/6 .:. 9:42 عصر .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
امام امین خدا است در میان خلقش،و حجت اوست بر بندگانش،و جانشیناوست در شهرهایش و بسوى خدا دعوت کننده و از حقوق او دفاع کننده است. امام از گناهان پاک و از عیوب منزه و بر کنار است و بعلم و دانش مخصوص،و حلم را شعار خود ساخته است. امام موجب نظام دین و باعث عزت مسلمین و خشم براى منافقین و سبب هلاک کافرین است. امام یگانه روزگار خویش است کسى با او همطراز نشود و هیچ دانشمندى با او برابرى نکند و او را مانند و نظیرى (غیر از امام دیگر) نباشد تمام فضیلت مخصوص اوست بدون اینکه محتاج بطلب و اکتساب از غیر بوده باشد بلکه این مواهب از جانب خداى بخشنده باو عطاء شده و اختصاص یافته است. پس کیست که بتواند بمقام معرفت امام برسد و یا امکان اختیار و انتخاب امام را داشته باشد؟ هیهات،هیهات،در این کار خردها گمراه گشته و بردبارها بیراهه رفته و عقلها سرگردان مانده و دیدگان بیفروغ گشته و بزرگان کوچک شده و حکماء متحیر و سخنوران در محصور و خردمندان در نادانى و شعراء و ادبا عاجز بوده و سخندانان در ماندهاند که بتوانند شأنى از شئون و اوصاف امام و یا فضیلتى از فضائل او را توصیف کنند و همگى بعجز و قصور خود معترف گشتهاند در اینصورت چگونه میشود که تمام فضائل امام بتوصیف در آید یا مطلبى از کار امام فهمیده شود و یا کسى پیدا گردد که جایگزین او گشته و اظهار بى نیازى کند؟ نه،چگونه و از کجا چنین چیزى ممکن است در حالیکه امام مانند ستارهاى است که افق حقیقتش از دسترس مردم و توصیف وصف کنندگان بسى بلندتر است پس اختیار مردم کجا و امام کجا و عقول مردم کجا و او کجا و مانند او کجا پیدا میشود؟ جمعه 92/2/6 .:. 9:39 عصر .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
لزوم وجود امام پس از رحلت پیغمبر صلى الله علیه و آله بمنظور جانشینى آنحضرت براى رهبرى ملت اسلام بطوریکه اطاعت او بر تمام امت لازم و واجب باشد مورد تأیید فریقین خاصه و عامه است زیرا هیچ سازمان و اجتماعى بدون ریاست و رهبرى نمیتواند ببقاء خود ادامه دهد ولى بحث در اینست که چه کسى باید جانشین پیغمبر صلى الله علیه و آله شود و چه شرایط و خصوصیاتى را داشته باشد و چه کسى او را بدین مقام منصوب سازد؟اهل سنت هر حکومتى را که بوسیله یک فرد مسلمان مستقر گردد خلافت اسلامى دانسته و جانشین پیغمبر صلى الله علیه و آله را هم منتخب از طرف مردم میدانند در نتیجه بعصمت خلیفه قائل نبوده و خلافت اسلامى را در ردیف حکومتهاى بشرى بشمار میآوردند و فقط بطرز رفتار خلفاء و چگونگى اعمال آنها نظر دارند که با مردم بعدل و داد رفتار نمایند! اما بعقیده شیعه امامت منصب الهى بوده و تالى نبوت است و همچنانکه پیغمبر صلى الله علیه و آله از جانب خدا مبعوث شده است امام نیز باید از ناحیه خدا تعیین گردد و علاوه بر داشتن افضلیت نسبت بقاطبه مردم در کلیه سجایاى اخلاقى و فضائل نفسانى،عصمت او هم در درجه اول شرایط لازمه است و این مقام فوق تشخیص مردم است بنا بر این اجماع و انتخاب مسلمین شرط امامت نیست و قبول و یا تسلیم مسلمین نیز دلیل امامت نمیباشد اگر چه امام براى حفظ اساس دین بظاهر مجبوربتقیه و بیعت باشد. البته لفظ امام را بمعنى لغوى آن بهر پیشوائى میتوان گفت مانند امام جماعت (در نماز) حتى به پیشوایان کفر نیز اطلاق میشود چنانکه خداوند در قرآن کریم فرماید:فقاتلوا ائمة الکفر انهم لا ایمان لهم (1) . ولى امامت در اصطلاح علم کلام و بمعنى مخصوص آن که جانشینى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله است عبارت از ریاست عمومى الهیه است بر همه مردم در امور دنیا و دین که بر تمام افراد امت متابعت از صاحب چنین مقامى لازم و واجب است،بعبارت دیگر امام و جانشین پیغمبر باید ریاست و رهبرى جامعه اسلامى را در سه جهت (از لحاظ حکومتـبیان معارف و احکام دینىـرهبرى و ارشاد حیات معنوى) بعهده بگیرد و پر واضح است که چنین کسى باید از جانب خداوند تعیین و منصوب گردد و مؤید بالهامات ربانى باشد زیرا همچنانکه براى بوجود آمدن دینى پیغمبرى از طرف خداوند تعالى مبعوث میشود براى حفظ و بقاى آن دین نیز تعیین و نصب امام از جانب خدا لازم و ضرورى میباشد. جمعه 92/2/6 .:. 9:37 عصر .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
علی جان..سر به زیرم و خجالت زده..هر چقدر فکر میکنم به نتیجه ای نمی رسم..آیا من کمترین شایسته این همه لطف و کرم شما هستم..کاش بتوانم کاری کنم..کاش بتوانم قدمی بردارم..دلم گرفته آقا.. اشکهایم را ببین آقا..خودتان می دانید چه می گویم و چه می خواهم..پس خودتان دستم را بگیرید..شما که فرزندتان، اسوه عشق و ایثار و وفاداری است، باب الحوائج است..عباستان را میگویم آقا..ادعای شیعه بودن ندارم..شیعه و این همه عصیانگری؟؟!!! شیعه و این همه بی وفایی؟؟!!فقط رخصت دهید تا محب شما و خانوده تان باشم..من این عشق را دوست دارم..این دوست داشتن را از من نگیرید.تنها دار و ندارم حب شماست..شما را به عباستان قسم میدهم..کاش بتوانم با رخصتتان فاصله ام را با شما کم کنم و یاور مهدیتان باشم..کاش..کاش که این فاصله را کم کنم.. جمعه 92/2/6 .:. 12:4 عصر .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم.(سوره فتح آیه 29) بقاى هر اجتماعى بمحبت و جاذبه افراد وابسته است،محبت و عاطفه در قلب پاک و نفس سلیم پرورش یابد و کسى که واجد چنین صفات عالیه باشد در فکر دیگران بوده و حتى آسایش آنها را براحتى خود ترجیح میدهد.على علیه السلام مظهر محبت و عاطفه بود او رنج میکشید و کار میکرد و سر انجام مزد کار خود را صرف بیچارگان و درماندگان مىنمود. على علیه السلام براى نیازمندان و ستمکشان پناهگاه بزرگى بود او پدر یتیمان و فریاد رس بیوه زنان و دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان بود،در زمان خلافت خود شبها از خانه بیرون میآمد و در تاریکى شب خرما و نان براى مساکین و بیوه زنان مىبرد و بصورت مرد نا شناس از در خانه آنها آذوقه و پول میداد بدون اینکه کسى بشناسد که این مرد خیر و نوع پرور کیست؟ على علیه السلام هر کجا یتیمى میدید مانند پدرى مهربان دست نوازش بسر او میکشید و برایش خوراک و پوشاک میداد.آنحضرت روزى در کوچه میرفت زنى را دید که مشک آب بر دوش گرفته و بخانه مىبرد و از سنگینى مشک ناراحت بود،على علیه السلام مشک را از زن گرفت و بمنزل وى رسانید و از طرز معیشت زن جویا شد،آنزن بدون اینکه او را بشناسد گفت شوهرم از جانب على بمأموریت جنگى رفت و بشهادت رسید و من از روى ناچارى براى تهیه معاش خود و بچههایم بخدمتگزارى مردم پرداختم.على علیه السلام از شنیدن این سخن خاطر مبارکش دیگر گونه شد و شب را با ناراحتى بسر برد چون صبح شد زنبیلى از آرد و خرما برداشت و بخانه آنزن رفت و گفت من همان کسى هستم که در آوردن مشک آب بتو کمک کردم زن آذوقه را گرفت و از او تشکر نمود و گفت خدا میان من و على حکم کند که فرزندان من یتیم و بى غذا ماندهاند على علیه السلام وارد خانه شد و فرمود من براى خدمت تو و کسب ثواب حاضر هستم من کودکان ترا نگه میدارم و تو نان بپز آن زن مشغول پختن نان شد و على علیه السلام هم کودکان یتیم را روى زانوى خود نشانید و در حالیکه اشک از چشمان مبارکش فرو میغلطید خرما بدهان آنها میگذاشت و میفرمود اى بچههاى من،اگر على نتوانسته است بکار شما برسد او را حلال کنید که وى تعمدى نداشته است،چون تنور روشن شد و حرارت آن بصورت مبارک آنجناب رسید پیش خود گفت اى على گرمى آتش را بچش و از حرارت آتش دوزخ بیمناک باش اینست سزاى کسى که از حال یتیمان و بیوه زنان بى خبر باشد! جمعه 92/2/6 .:. 11:23 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
روزشمار غدیر روزشمار فاطمیه اوقات شرعی |
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به محمد محمدپور حسین آبادی آن می باشد.
|