امام علی(ع) صدای عدالت انسانی بذره ، گـر نظـر لطـف بـو تـراب کـند / به آسمان رود و کـار آفـتـاب کـند
| ||
|
لو ان المرتضى ابدى محله لخر الناس طرا سجدا له (شافعى) در دو فصل گذشته آیات و احادیثى چند در مورد ولایت و فضیلت على علیه السلام از کتب معتبره عامه نقل گردید و هیچگونه استنادى بکتب و مدارک امامیه بعمل نیامد تا حقیقت امر بر همگان روشن شود و جاى مناقشه و مغالطه بر کسى باقى نماند در این فصل نیز بعقیده و نظر شخصى بعضى از رجال و علماى اهل سنت در باره على علیه السلام اشاره مینمائیم. ابن ابى الحدید دانشمند بزرگ معتزلى در اوائل شرح نهج البلاغه چنین میگوید: چه گویم در باره مردى که دشمنانش بفضل و برترى او اقرار کردند و نتوانستند فضائل او را کتمان کنند و کوشش کردند که بهر حیله و تدبیرى آن نور ایزدى را خاموش سازند لذا دست بتحریف حقائق زده و در صدد عیب جوئى در آمدند و در تمام منابر او را لعن کردند و مداحان آنحضرت را ارعاب نموده و بلکه محبوس و مقتول ساختند و از نقل هر گونه حدیث و روایتى که متضمن فضیلت و بلند آوازى او بود مانع شدند!اما هر کارى کردند بر عظمت و علو مقام او افزوده گشت همچنانکه مشک را هر قدر پوشیده دارند عطرش آشکار گردد و آفتاب را با کف دست نتوان مستور نمود و روز روشن را اگر چشمى (در اثر نابینائى) نبیند چشمهاى دیگر آنرا ادراک نمایند.و چه گویم در حق مردى که هر گونه فضیلتى بدو منسوب و او رئیس فضائل و چشمه جوشان آنها است و تمام مناقب را زینت و شرافت باو است و هر کس هر چه از علوم و دانشها اکتساب کرده باشد از خرمن علوم او خوشه چینىکرده است و معلوم است که اشرف علوم و دانشها علم الهى است زیرا شرف علم بشرف معلوم است و این علم الهى از کلمات حکیمانه آنحضرت اقتباس شده و نقل گردیده و ابتداء و انتهایش از او است. گروه معتزله که اهل توحید و عدل و ارباب نظرند بزرگانشان مانند و اصل بن عطا شاگرد ابو هاشم است و ابو هاشم نیز شاگرد پدرش محمد حنفیه بوده و محمد نیز پسر على علیه السلام است که از دریاى بیکران علوم آنجناب استفاده کرده است.و اما طائفه اشعریه این گروه نیز در علوم خود منسوب به ابو الحسن اشعرى بوده و او هم شاگرد ابو على جبائى است که خود یکى از مشایخ معتزله است و در هر حال هر دو فرقه از آنحضرت کسب دانش کردهاند و امامیه و زیدیه هم که انتسابشان به آنحضرت ظاهر و آشکار است. و از جمله علوم علم فقه است و هر فقیهى که در اسلام است خوشه چین خرمن فقاهت او است،فقهاى حنفى مانند ابو یوسف و محمد و غیر آنها از ابو حنیفه اخذ فقه کردهاند و اما شافعى که فقیه بزرگى است فقه را از محمد بن حسن آموخته و فقه او نیز بابو حنیفه برگشت میکند. و اما احمد بن حنبل فقه را از شافعى آموخته و در اینصورت فقه او نیز بابو حنیفه بر میگردد و ابو حنیفه خود از شاگردان حضرت صادق علیه السلام است و فقه آنجناب نیز بوسیله پدرانش بعلى علیه السلام منتهى میشود. و اما مالک بن انس از ربیعة الرأى و او نیز از عکرمه،عکرمه هم از عبد الله بن عباس اخذ فقه نموده است و ابن عباس خود در خدمت على علیه السلام تلمذ نموده است (که او را حبر امت گویند) و هنگامیکه باو گفتند علم تو نسبت بعلم پسر عمویت على علیه السلام بچه میزان است گفت کنسبة قطرة من المطر الى البحر المحیط.مانند قطره بارانى نسبت بدریاى بى پایان (1) !ابن ابى الحدید پس از مدح و توصیف فراوان على علیه السلام از نظر فضائل نفسانى چون شجاعت و سخاوت و عبادت و دیگر صفات عالیه انسانى و سجایاى اخلاقى مینویسد چه بگویم در باره مردى که بر تمام مردم بهدایت سبقت جست و بخدا ایمان آورده و او را پرستش نمود در حالیکه تمام مردم روى زمین سنگ را مىپرستیدند و منکر خالق بودند.هیچکس جز رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر آنحضرت در توحید سبقت نگرفت و اکثر اهل حدیث معتقدند که او اول کسى است که از پیغمبر تبعیت کرده و ایمان آورده است و جز عده قلیلى در این امر اختلاف نکردهاند و او خود فرمود انا الصدیق الاکبر و انا الفاروق الاول اسلمت قبل اسلام الناس و صلیت قبل صلواتهم.یعنى من صدیق اکبر و فاروق اولم که پیش از اسلام مردم اسلام آوردم و پیش از نماز آنها نماز خواندم. (2) ابن ابى الحدید چند صفحه پس از نوشتن این مطالب میگوید:فلا ریب عندنا ان علیا علیه السلام کان وصى رسول الله صلى الله علیه و آله و ان خالف فى ذلک من هو منسوب عندنا الى العناد (3) .یعنى در نزد ما شکى نیست که على علیه السلام وصى رسول خدا صلى الله علیه و آله بوده است اگر چه کسى که در نزد ما از اهل عناد باشد با این امر مخالف باشد.همچنین ابن ابى الحدید در مدح على علیه السلام هفت قصیده طولانى و غرا سروده است که به القصائد السبع العلویات معروف است در قصیده اولى که مربوط بفتح خیبر است ضمن مذمت شیخین چنین گوید : و ما انس لا انس اللذین تقدما ترجمه ابیات: ـو آنچه را که فراموش کنم فرار کردن این دو نفر را فراموش نمیکنم با اینکه میدانستند که فرار از جنگ گناه است. ـپرچم بزرگ و با افتخار پیغمبر را با خود بردند ولى (در اثر گریختن) لباس ذلت و خوارى بدان پوشانیدند. ـقهرمان قویدلى از آل موسى (مرحب) آندو را راند در حالیکه تیغ تیز و بلندى در دست داشت و بر اسبى چالاک سوار بود. ـشمشیر و نیزه او مرگ میریخت و از غلاف تیغش آتش زبانه میکشید (آنها چون مرحب را چنین دیدند فرار کردند) . ـمن عذر شما دو نفر را (که از ترس مرحب فرار کردید) مىپذیرم زیرا هر کسى مرگ را دشمن داشته و دوستدار زندگى است. ـبا اینکه هر وقت مرگ بسراغ شما میآید آنرا دوست ندارید آنوقت چگونه ممکن است خود بسراغ مرگ روید و از آن لذت ببرید؟ـشما (دو تن مرد این میدان نیستید بهتر که) آنرا ترک گوئید و بگذارید راد مردى (على علیه السلام) آنرا مالک شود که هرگز گرد ننگ و مذلت بر دامن مردانگیش ننشسته است. ـاو چنان کسى است که طول جنگ و سختى را راحتى میداند و دوام مسالمت و گوشه نشینى را رنج و عذاب میشمارد. ـخوشا بحال چشمى که او را در حال جنگ و مبارزه بیند با اینکه در جنگ کاسه مرگ لبریز است. ـبخشنده قویدلى که سوار بر اسب تیز دو بوده و بهنگام جنگ کوهها (از ترس او) بلرزه در آیند. ـو مرحب در آنجنگ شمشیر برندهاى را کشیده بود که ریسمان آرزوها بوسیله آن (در اثر کشته شدن آرزو کنندگان) قطع میشد. ـپس شجاع پر دلى (على علیه السلام) کاسه مرگ را باو نوشانید و او در جنگها (براى احیاى حق) بسیار رزمنده و کشنده بود.همچنین در قصیده خامسه که در وصف آنحضرت سروده چنین گوید : هو النبأ المکنون و الجوهر الذى ترجمه ابیات: ـاوست خبر مکنون (که جز خدا سر آنرا کس نداند) و چنان ذاتى که از نور تابان عالم قدس در این دنیا قبول تن نموده است. و وارث علم پیغمبر صلى الله علیه و آله و برادر اوست و در علو مقام و اخلاق کریمه نظیر و مانند اوست. ـبدانکه اگر شمشیر او نبود اسلام از بى ارزشى مانند آب بینى بز و یا مثل تراشیده سم بود (اگر جانفشانى او در غزوات نبود اسلام رواج نمیگرفت و در نظر مشرکین همچنان بى اهمیت و بى ارزش بود) . ـبدانکه اگر علوم او نبود علم توحید در معرض شخص گمراه قرار گرفته و غارت شده کافر بود . ـاو آیت بزرگ خدا و استنباط کننده هدایت است که صاحبان عقل و بصیرت در وجود او بحیرت افتادهاند. ـتو از مدح و توصیف بالاترى و بلیغترین خطیب موقع مدح تو در میان مردم عاجزترین درماندگان است. ـزمانیکه گروهى بهنگام حج در مشاعر و صفا طواف میکنند قبر تو هم رکن و مشاعر من است که آنجا طواف میکنم. ـو اگر گروههائى از مردم براى آخرت خود عبادتى ذخیره میکنند پس بهترین و کافىترین توشه و ذخیره من محبت تست. و اگر مردم در شدت گرما براى رضاى خدا روزه میگیرند پس مدح تو بالاتر از روزه روزهاى گرم است. ـبآنچه استطاعت داشتم در دنیا ترا (با مدح و تمجید) یارى نمودم پس تو هم در روز رستخیز شفیع و کمک من باش.و باز در قصیده فتح مکه چنین گوید: طلعت على البیت العتیق بعارض ترجمه ابیات:ـبا لشگرى انبوه که از تیزى شمشیرهایشان خون میچکید (بدون اطلاع قبلى) وارد مکه گردیدى . ـو در میان طوائفى از مردم که هنوز مشرک و بت پرست بودند نور (دین) خدا را ظاهر و آشکار نمودى. ـبه بلندترین شانهاى (بدوش پیغمبر صلى الله علیه و آله براى شکستن هبل) بالا رفتى و در حالیکه فرشتگان کتاب مسطور را میخواندند نظاره میکردند. ـبدوش بهترین پیغمبران و اشراف مردمان (کائنات) و پاکیزهترین کفش پوشى که راه رفته بر خاک. ـپس (براى بت شکنى تو) جبرئیل از هیبت و شکوه تو تسبیح کرد و تقدیس نمود و اسرافیل هم از روى رعب تهلیل و تکبیر گفت.ـجوانمردى که در نسب او تیم بن مرة (قبیله ابو بکر) مدخلیت ندارد و هرگز در تمام روزگارش لات خبیثه را پرستش نکرده است. ـو نه (مانند ابو بکر) از بردن سوره برائت معزول شد و نه از امامت نماز جماعت که قصد شروع آنرا کرده بود بر کنار گردید. ـاو مانند ابو بکر نبود که در غار (با اینکه پیغمبر در کنارش بود از ترس مشرکین) دلش بلرزد و یا در سایبان بدر پنهان شود و جنگ نکند. ـسوگند میخورم بجایگاه شریف آنحضرت و بخاکى که بوى خوش آن مثل عنبر است. ـهر آینه عمر خود را در مدح آنحضرت تمام میکنم اگر چه مرا ملامت کند کسى که بسیار ملامت کننده باشد. ادامه این مطلب را در پست بعدی ببینید
شنبه 92/2/7 .:. 10:28 صبح .:. محمد محمدپور حسین آبادی
یاعلی بگو و نظربده ( یاعلی)
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
روزشمار غدیر روزشمار فاطمیه اوقات شرعی |
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به محمد محمدپور حسین آبادی آن می باشد.
|